گریان روضه های توأم یابن فاطمهدلبسته ی هوای توأم یابن فاطمهجز عشق تو به درد دل من دوا نبودسرخوش از این دوای توأم یابن فاطمهخیر کثیر ما به خدا گریه بر شماستممنونِ این عطای توأم یابن فاطمهبیمار می شوم که تو تربت به من دهیدر حسرت شفای توأم یابن فاطمههر صبح و شام بر غم تو گریه می کنمدلخونِ ماجرای توأم یابن فاطمهزهرا گرفت دست مرا، سینه زن شدمسینه زنِ عزای توأم یابن فاطمهآب و گل دل همه ی ما ز کربلاستدلتنگِ کربلای توأم یابن فاطمهلب تشنه ی غریبِ بدونِ کفن، حسینگریان روضه های توأم یابن فاطمهوحید محمدی بخوانید, ...ادامه مطلب
سائل لطف نوشتند بنی آدم راسر ِ. این سفره نشاندند همه عالم راصبح فردا عجبی نیست اگر بنشانندیک طرف آسیه و یک طرفت مریم راحس ِ. معراج نشینیِ من این است فقطگوشهای از حرمت پهن کنم بالم رادر ضریحت شرف آدمیت ریخته اندپس محال است که آدم نکند آدم راهمه بالفعل مسیح اند اگر پخش کنندنفس ِ. دختر موسایِ مسیحا دم رامثل یک عرش برای تو حرم ساخته اندکاش میشد حرم حضرت زهرا هم رابا گدایی حرم فخر به دنیا داریمهرچه داریم از این دختر موسی داریمقصد کردی بکِشی و بکِشانی همه راتا به معراج ِ. بلندت برسانی همه راریشههای دلِ ما رشتهای از چادر توستچادرت را بتکان تا بتکانی همه رابه خدا ذرهای از خانمی ات کم نشودچه برانی همه را و چه بخوانی همه راتربت پای تو بودن چه به ما میآیدپس چه بهتر سر راهت بنشانی همه رایک دو قربانی ما نیست برازندهی تووقت آن است بیایی بستانی همه رابشکند گر سر عشاق فدای سر توهمهی ما به فدای نخی از معجر توما گداییم همه وقت نظر داشتنتخاک پاییم همه وقت گذر داشتنتآمدی مردم ایران به نوایی برسندورنه جز اینکه بهانه ست سفر داشتنتعلم شد تربت سجادهی بیت النّورتحوزهی علمیه شد لطف سحر داشتنتیک نفس در جگرت سوخت و شد روح اللهبرکت داشت چقدر، آهِ جگر داشتنتفتنهای آمد و، چون فاطمه جمعش کردیای به قربان تو و سینه سپر داشتنتدر طریقت نفس از پا که بیفتد خوب استسیر معراج به اینجا که بیفتد خوب استگاه بابا سخنش را به تو تنها میگفت.چون نبی گرچه علی داشت به زهرا میگفتجایگاه تو چنان در نظرش بالا بودجای آن داشت به تو اُمِّ ابیها میگفتدست خطِ تو که میدید فقط میبوسیدتا که یادِ تو میافتاد "فداها" میگفتخبر از عصمت بی، چون و چرایت میدادهر امامی که مقامات شما را میگفتعمهی کرب و بلا در تو تجلی کردهباید این آ, ...ادامه مطلب
یابن عم کوفه میا هیچ کس یار تو نیست زین همه خلق یکی طالب دیدار تو نیست میثم آسا به سردار هوادار توام تا نگویند کسی میثم تمار تو نیست یوسف فاطمه از کوفه حذر کن که دگر غیر غم قافله ای بر سر بازار تو نیست زان همه نامه نگاری که نوشتند بیا یک نفر نامه نویس بر در دربار تو نیست پادر این معرکه مگذار که جان در خطر است برو آنجا که کسی در پی آزار تو نیست فکر و رحمی به جوانی اکبر کن ز آنکه رحمی به دل دشمن خونخوار تو نیست گر بیایی به جز از خنجر و شمشیر و سنان میزبان تو و عباس علمدار تو نیست گربیایی هدف تیر شود اصغر تو ایمن از باد خزان آن گل گلزار تو نیست لااقل اهل حرم را ,شهادت مسلم بن عقيل,شهادت مسلم ابن عقيل,شعر شهادت مسلم عقیل,شهادت حضرت مسلم علیه السلام,شعر شهادت مسلم بن عقیل,اشعار شهادت حضرت مسلم ع,تاريخ شهادة مسلم بن عقيل ...ادامه مطلب