گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)

متن مرتبط با «تماشا» در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) نوشته شده است

ایستادند جسورانه تماشا کردند

  • ایستادند جسورانه تماشا کردندخون به قلب علی حضرت زهرا کردندعده ای مهر سکوتی به لب خود زده اندعده ای در سرشان نیت دعوا کردنداصلا انگار نه انگار که بیت زهراستهیزم آوردهو هم شعله مهیا کردندبا وصایای نبی با خوشان این مردمبعد پیغمبرشان آه چه بدتا کردندانتقام از علی از احد و خیبر بودبی جهت نیست که این قائله برپا کردندلشگر کینه حریف گل ریحانه نشدیا غلاف آمده و حل معما کردندبه تلافی ز علی همسر او را زده اندمیخ را در وسط سینه او جا کردندوسط کوچه به پیش علی افتاد زمینتا زمین خورد جماعت همه هورا کردندیاسرمسافر موضوعات مرتبط: شهادت حضرت زهرا س بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حرم غرق تماشا بود آن ساعت که جان دادی 

  • حرم غرق تماشا بود آن ساعت که جان دادی نگاهم مثل دریا بود آن ساعت که جان دادیپریشان می‌شوم وقتی پریشان می‌شود زلفت نگاهت گرم و گیرا بود آن ساعت که جان دادیدلم لرزید و می‌دیدم به روی خاک افتادی تن تو ارباً اربا بود آن ساعت که جان دادیصدای خندۀ دشمن به گوشم می‌رسد اما عزادار تو زهرا بود آن ساعت که جان دادیتورا بین عـبـا چـیـدم شـبـیه ابـر بـاریدم فراق و روضه برپا بود آن ساعت که جان دادیتمام دشت اکبر شد جدا از هم جدا از هم زمان اشک لیلا بود آن ساعت که جان دادیبه غارت رفته اعضای تو ای ماه منیر من برایم شام یلدا بود آن ساعت که جان دادیبه ضرب نیزه‌ها واشد تن تو شبه پیغمبر نگاهت مثل طاها بود آن ساعت که جان دادییکی با سنگ میزد دیگری با نیزه و خنجر سر جسم تو دعوا بود آن ساعت که جان دادیبیا و چشم خود واکن که جان دادم کنار تو دلم غرق تمنا بود آن ساعت که جان دادیگذشت آب از سرم وقتی تورا سوی حرم بردم ندیدی خیمه غوغا بود آن ساعت که جان دادیبیا و عـمه زینب را ببر از بین نا محرم نگاهت سوی سقا بود آن ساعت که جان دادی موضوعات مرتبط: شب هشتم محرم الحرام بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها