بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشدآقا نشد هر آنکه برایت گدا نشدمقصود از تکلم طور از تو گفتن استموسی نشد هر آنکه کلیم شما نشدروز ازل برای گلوی تو هیچ کسغیر از خدای عز و جل خونبها نشددر خلقتش زمین و مکانهای محترمبسیار آفرید ولی کربلا نشدگرچه هزار سال برای تو گریه کرده اندیک گوشه از حقوق لب تو ادا نشدما گندم رسیده شهر ری توایمشکر خدا که نان تو از من جدا نشدیک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیمحالا که کربلای تو روزی ما نشدداغ تو اعظم است تحمل نمی شوددر حیرتم چگونه قد نیزه تا نشدشاعر: لطیفیان [ دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۴۰۱ ] [ 14:5 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] بخوانید, ...ادامه مطلب
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – علی صالحی از سوز زهر آب شد از پای تا سرمبا اشک هم قدم شده ساعات آخرم پایم به سوی قبله ، لبم غرق خون شدهدیگر رمق نمانده به اعضای پیکرم آه ای بقیع باز کن آغوش خویش رامن آخرین امانت شهر پیمبرم بار سفر به دوش گرفتم وَ با خودمیک عالَمه مصیبت و اندوه میبرم از غصه آه میکشم و ناله میزنمیا رب ببین زمانه چه آورده بر سرم دشمن شبی که پای برهنه مرا دواندداغ رقیه بود عیان در برابرم رحمی نکرد بر من و بر سنّ و سال منانداخت ریسمان به روی دست لاغرم ارث علی به من ز همه بیشتر رسیدسوزانده شد دو بار ، حریم مطهرم کاشانهام اگرچه به آتش کشیده شدامّا نسوخت چادر و گیسوی همسرم وقتی که دود خانهی ما را گرفته بوددیدم فرار میکند از شعله دخترم آنجا به یاد کرب و بلا روضه خواندم ازطفل یتیم و عمّهی محزون و مضطرم طفلی که ضجّه میزد و از ترس میدویدمیگفت پس کجاست عموی دلاورم [ جمعه ششم خرداد ۱۴۰۱ ] [ 10:44 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] بخوانید, ...ادامه مطلب