گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)

متن مرتبط با «اشعار برگشت کاروان به مدینه» در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) نوشته شده است

شبهای قدر آمد و آقا نیامدی

  • ۰۱,۳۷۵شبهای قدر آمد و آقا نیامدیزیباترین ستاره ی دنیا نیامدیما را امید وصلِ تو اینجا نشانده استما آمدیم, یوسف زهرا نیامدیگفتیم جمعه می رسد و می رسی, ولیجمعه گذشت و حضرت دریا نیامدیمانند طفل گم شده ای گریه می کنمخیمه نشین, از دل صحرا نیامدیامشب بیا به مجلس ما هم سری بزنقدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدیمثل یتیم کوفه خرابه نشین شدمصاحب عزای مجلس مولا نیامدیکنج خرابه کودکی آرام زیر لببا گریه گفت شب شده بابا نیامدیرضا باقریان موضوعات مرتبط: امام الزمان رمضان شب قدر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شود

  • چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شودیعنی عمو برای تو بابا نمی شودای مهربان خیمه ، حرم را نگاه کنعمه حریف گریه ی زن ها نمی شودتا جان نداده مادرت از جا بلند شوزخم جگر به گریه مداوا نمی شودباید مرا به سمت حرم با خودت بریمن خواستم که پا شوم اما نمی شودباور نمی کنم چه به روزت رسیده استاینقدر تکه سنگ که یک جا نمی شودتقصیر استخوان سر راه مانده استراه نفس گمان نکنم ، وا نمی شوداین نعل های تازه چه کردند با تنتعضوی که از تو گمشده پیدا نمی شودبی تو عمو اسیر تماشا شده ببینقدّت شبیه قامت سقا شده ببینمثل دلم تمام تنت زیر و رو شدهدشتی از آه شعله زنت زیر و رو شدهپیراهنی که بر بدنت بود کنده اندپیراهنی که شد کفنت زیر و رو شدهاز بس که اسب بر بدنت تاخت با سوارحتی مسیر آمدنت زیر و رو شدهبا من بگو به دست که افتاده کاکلتاین طور موی پر شکنت زیر و رو شدهاز بس که سنگ بر سر و پای تو ریختهاز بس که نیزه روی تنت زیر و رو شدهانگار جای فاصله ها پر نمی شوداز بس تمامی بدنت زیر و رو شدهبی تو عمو اسیر تماشا شده ببینقدّت شبیه قامت سقا شده ببینحسن لطفی موضوعات مرتبط: شب ششم محرم الحرام بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تا به دل عشق تو را دارم چه غم دارم حسین

  • تا به دل عشق تو را دارم چه غم دارم حسینرابطه با کربلا دارم چه غم دارم حسینخانه ات آباد باد ای بی کفن ارباب منمن که از داغت عزادارم چه غم دارم حسینتو هزاران یار داری من ولی غیر از تو هیچتا به دربار تو جا دارم چه غم دارم حسینجان زهرا مادرت ای شاه مایوسم مکنتا بگویم ادعا دارم، چه غم دارم حسینای که تو دست نوازش بر سر حُر می کشیگر چه من بارِ خطا دارم، چه غم دارم حسینآمدم امروز عهدی با تو بندم سیدیمن به عهد خود وفا دارم چه غم دارم حسینهر کسی با دلبری نازد در این شش روز عمرمن چون تو دلربا دارم چه غم دارم حسین بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بدم ؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله !

  • بدم ؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله !به اشک دیده ی حیدر ببخش یا الله !.تمام دار و ندارم محبت زهراستمرا به سوره ی کوثر ببخش یا الله !.به اشک چشم حسین و حسن قبولم کنمرا به این دو برادر ببخش یا الله !.به درگه تو گناه مکرر آوردممرا به عفو مکرّر ببخش یا الله !.ببر به کرب‌ و بلا زائر حسینم کنبه آن ضریح مطهر ببخش یا الله !.به دست‌ های علمدار کربلا سوگندبه حرمت علی‌ اکبر ببخش یا الله !.به بانگ العطش نازدانه‌ های حسینبه خون حنجر اصغر ببخش یا الله !.به سیدالشهدا و به خون حنجر اوکه شد بریده ز خنجر ببخش یا الله !.به لحظه‌ ای که سر نیزه گشت با زینبسر حسین ، برابر ، ببخش یا الله !.به خون میثم تمّار ، جرم ” میثم ” رابه روی او تو نیاور ؛ ببـخش یا الله!...استاد حاج غلامرضا سازگار نوشته شده در تاريخ پنجشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۲ توسط محمد باقر حصاری بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آتش زدن به خانه مولا بهانه بود

  • آتش زدن به خانه مولا بهانه بودمقصود خصم کشتن بانوی خانه بوداز آن به باب وحی لگد زد عدو که دیدجان رسول پشت در آستانه بودبا آن همه سفارش پیغمبر خداپاداش دوستیّ علی تازیانه بودآن کس که داد نسبت هذیان به مصطفیاز کینه اش به صورت زهرا نشانه بوددر حیرتم چگونه به زهرا مغیره زدکز جای تازیانۀ او خون روانه بودضرب غلاف تیغ به دستش نشان گذاشتآن بانویی که عصمت حیّ یگانه بودحق دارد ار کنندۀ خیبر ز پا فتدزهرا پس از رسول بر او استوانه بودآن شب قوی ترین سند غربت علیتشییع مخفیانه و دفن شبانه بودای باغبان بسوز در این باغ سوختهبا طایری که قتلگهش آشیانه بود«میثم» قسم به فاطمه تا بود فاطمهبار غم امام زمانش به شانه بودشاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار [ شنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۱ ] [ 14:7 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد

  • بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشدآقا نشد هر آنکه برایت گدا نشدمقصود از تکلم طور از تو گفتن استموسی نشد هر آنکه کلیم شما نشدروز ازل برای گلوی تو هیچ کسغیر از خدای عز و جل خونبها نشددر خلقتش زمین و مکانهای محترمبسیار آفرید ولی کربلا نشدگرچه هزار سال برای تو گریه کرده اندیک گوشه از حقوق لب تو ادا نشدما گندم رسیده شهر ری توایمشکر خدا که نان تو از من جدا نشدیک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیمحالا که کربلای تو روزی ما نشدداغ تو اعظم است تحمل نمی شوددر حیرتم چگونه قد نیزه تا نشدشاعر: لطیفیان [ دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۴۰۱ ] [ 14:5 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] بخوانید, ...ادامه مطلب

  •  مهرت به كائنات برابر نمى شود

  •  مهرت به مطلب كائنات نیلوبلاگ مطلب برابر نیلوبلاگ مطلب نمى نیلوبلاگ مطلب شود نیلوبلاگداغى ز ماتم تو فزون تر نمى شوداز داغ جانگداز تو اى گوهر وجودسنگ است هر دلى كه مكدّر نمى شودظلمى كه بر تو رفت ز بيداد اهل ظلمبر صفحۀ خيال مصوّر نمى شودتنها جنازۀ تو ش, ...ادامه مطلب

  • نگاهش را به چشمت دوخت زینب

  • نگاهش را به چشمت دوخت زینبز چشمان تو صبر آموخت زینببه لب های تو می زد چوب، بوسهبه پیش چشم تو می سوخت زینب***فدای ذکر یارب یارب توچه اشکی دارد امشب زینب توبه لب آورده جان کاروان رابه هر چوبی که می زد بر لب تو***تمام روضه آن شب بر ملا بودگمانم کربلا در کربلا بودبمیرم بوسه های خیزرانیفقط یک روضه ی طشت طلا بودشاعر:یوسف رحیمی , ...ادامه مطلب

  • اگر دست پدر بودی به دستم

  • سبک دشتیاگر دست پدر بودی به دستمچرا من در خرابه می نشستماگر می بود بابای نکویمنمی زد شمر دون سیلی به رویم***بابا چرا سر از خاك یک لحظه بر نداریحق داری ای پدر جان زیرا که سر نداریما را رسوا کردند با ضر, ...ادامه مطلب

  • بین حجره ست و کسی نیست به دادش برسد

  • بین حجره ست و کسی نیست به دادش برسدکاش تا جان نسپرده است جوادش برسد خیره مانده ست به در چشم ترش میسوزدکرده سم کار خودس را ، جگرش میسوزد کیست بر حال دل مضطر او گریه کندخواهرش نیست که بالا سر او گریه کن, ...ادامه مطلب

  • به خاک حُجره رُخش را چو آشنا می کرد

  • به خاک حُجره رُخش را چو آشنا می کردگرفته بود دلش… یاد کربلا می کرد اگر غریب نبود پس چرا چنان مادر برای آمدن مرگ خود دعا می کرد به یاد کوچه زمین می نشست و بر می خواستدرون خویش یقین یاد مرتضی می کرد نبو, ...ادامه مطلب

  • اظهار درد دل به زبان آشنا نشد

  • اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد زخون لبالب و این غنچه وا نشد آن جا از زمان که جدا از تنم شده است یکدم سر من از سر زانو جدا نشد با آنکه دست دشمن دو بازویم شکست دیدی که دامن تو زدستم رها نشد شرمنداه, ...ادامه مطلب

  • زينب تورا به جان من آرام گريه كن

  • زينب تورا به جان من آرام گريه كن مثل برادرت حسن آرام گريه كن   ميدانم آب ميشوي از داغ مادرت مانند شمع انجمن آرام گريه كن   كمتر به اين شمايل نيلي نگاه كن سيلي مزن به صورتت آرام گريه كن   اينقدر خاك بر, ...ادامه مطلب

  • ای بهشت آرزویم پر مکش

  • ای بهشت آرزویم پر مکش سایه ات را از سر حیدر مکش   آفتابم شب مکن روز مرا خیز و بنگرحال امروز مرا   آتش افتاده به هست سینه ام سنگ کینه خورده بر آیینه ام   آنچنان افتادم از چشم همه که سلامم بی جواب است ف, ...ادامه مطلب

  • آن شب مدینه کشتی دریای غم بود

  • آن شب مدینه کشتی دریای غم بود دریای غم از کثرت ظلم و ستم بود آنشب که خون از دامن مهتاب می ریخت بر غسل زهرا اسماء آب می ریخت آنشب خدا داند خدا داند که چون بود قلب علی زندانی از فریاد و خون بود طفلی گرف, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها