اشعار شب سوم

ساخت وبلاگ

اشعار شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

***

نیمۀ شب شده و خواب پریشان دارم

گوشۀ لعل لبم ذکر پدر جان دارم

بی جهت نیست که اندوه فراوان دارم

خواب دیدم که سری را روی دامان دارم

 

دیدم آن سر، سر باباست خدا رحم کند

عمّه ام گرم تماشاست خدا رحم کند

 

تا که از خواب پریدم همه جا روشن بود

طبق نور روی گوشه ای از دامن بود

کنج ویرانه پر از عطر و بوی گلشن بود

چشم های پدرم خیره به سوی من بود

 

تا که چشمم به سر افتاد زبانم وا شد

لیلۀ قدر من امشب چقدر زیبا شد

 

آمدی یوسف کنعان، چه عجب بابا جان

شده ویرانه گلستان، چه عجب بابا جان

به سر آمد غم هجران، چه عجب بابا جان

آمده بر تن من جان، چه عجب بابا جان

 

چند روزی است که از هجر تو بی تاب شدم

مثل شمعی زغم دوری تو آب شدم

 

کمی آغوش بگیر این بدن لاغر را

تا که احساس کنی لاغری پیکر را

می تکانم ز سر سوخته خاکستر را

از چه با خویش نیاورده ای انگشتر را؟

 

چقدر روی کبود تو به زهرا رفته

بس که چوب از لب و دندان تو بالا رفته

 

تا که با عمۀ خود راهی بازار شدم

مورد مرحمت خندۀ اغیار شدم

تا که در بزم شراب تو گرفتار شدم

خالصانه متوسّل به علمدار شدم

 

من نگویم چه به روز سر من آوردند

چادری را که برایم تو خریدی بردند

گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : اشعار شب سوم محرم,اشعار شب سوم امام علی,اشعار شب سوم امیرالمومنین,اشعار شب سوم محرم سهیل عرب,اشعار شب سوم ماه رمضان,اشعار شب سوم شهادت حضرت علی,اشعار شب سوم محرم لطيفيان,اشعار شب سوم ماه محرم,اشعار شب سوم محرم سازگار,اشعار شب سوم امام حسین, نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 225 تاريخ : چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت: 19:36